بایگانی برچسب‌ها: شعر

244- ترویج خودارضایی

اینجا که جهانبخش پازکی میگه و امید هم می‌خونه «امشب می‌خوام مست بشم عاشق یک دست بشم» یعنی می‌خواد جـق بزنه؟

235- کمی بیشتر از تری سام

باز باران،
با ترانه،
با گهرهای فراوان،
یه گروپ سکس زدن

234- بی ادبی‌ها زندگی در بامداد

زندگی کیرتر از این نمیشه زندگـــــــی
روز کیری اومده کیر من از راه اومده
روز کیری اومده کیر من از راه اومده
کیر من از راه اومده
کسِ روبرومه تاریکی تمومه
امروز اومد از راه اونی که می‌کنمش
سرش می‌درخشه رو پشمهای بنفشه
شوق کردن تو زندگی می‌بخشه
زندگی می‌بخشــــه
زندگی کیرتر از این نمیشه زندگــــــی
روز کیری اومده کیر من از راه اومده
روز کیری اومده کیر من از راه اومده

233- حرف حساب

اگر با من نبود میلی / چرا خوردی خیلی

229- بی ادبی ترانه

نمیاد نمیاد نمیاد تا بپاچم
روی کون قنبلت
واسه من یه ساک بزن
دیگه آبم نمیاد
تا من حال بکنم
روی کونت بپاچم

226- تحریف

جوان ز حادثه ای کیر می شود گاهی!

232- استمناء

اسپرم تو کمرم فراوُنِ نمیدونم کجا بریزم

203- مکررات

شب‌ها که ما می‌خوابیم آقا پلیسِ میلیسِ

150- یک سالگی

اینجا یک ساله شد   /   کون نگارنده پاره شد!
اینجا خواننده داره    /   چه خواننده های گلی داره
اینجا غم و شادی داره    /   سیاسی و واقعی داره
اینجا کلی حرف داره    /   چرت و پرت هاش هم حرف داره
اینجا همش صفا داره   /   مهربانی و دوستی داره

امروز تولد یک سالگی میمیمالِ

از همه خواننده هایی که اینجا رو دنبال می کنن اعم از خاموش و گودری می خوام که نظر خودشونُ بگن‌‌‍

مرسی از اینکه یک سال من و اینجا رو تحمل‎‌ کردین 🙂

پ.ن : مدتیِ نیستم ولی قول میدم که تو 2 3 روز آینده بر گردم

147- داف را گل نکنید!

در مکانی انگار،
جوانی می خورد
دافی یا که در ماشینی دافی می مالند.
یا در استخری دافی سیر آب می شود.
داف را خوب^بکنید، شاید این داف جوان دیگر نباشد، تا فرو شوید^شهوتی
دست پیری ^کاندومی^ پاره، در آورده از داف.
داف زیبایی آمد در مکان،
داف را خوب ^بکنید:
داف زیبا دو برابر شده است.
چه ^سکسی^ این داف!
چه ^حشری^ این داف!
مکان داران چه صفایی دارند!
کمرهاشان پُر،^دول^هاشان آب افشان باد!
من ندیدم مکانشان،
بی گمان پای داف هاشان جای پای حوریان است.
ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام.
بی گمان در مکان، دامن ها کوتاه است.
مردمش می دانند که شقایق چه دافی است.
بی گمان آنجا دافی، دافی است.
دافی می دهد اهل مکان با خبرند.
چه مکانی باید باشد!
تخت خوابش پُر موسیقی باد!
مردمان مکان دار داف را می فهمند.
بد نکردنش، ما نیز
داف را خوب^بکنیم.

دنی میمیمال

122- چه کسی می داند زندگی باید کرد؟

زندگی زیباست
زندگی باید کرد
زندگی را بکنید
زندگی را جِر ندهید
زندگی را خوب بکنید
زندگی را آرام بکنید
زندگی را تلخ نکنیم
زندگی را با توت فرنگی بکنید
چی کسی می داند زندگی زیباست؟
چه کسی می داند زندگی باید کرد؟