مرثا لطف کرده منو به یه بازی دعوت کرده.
1. چی شد که وبلاگ نویسی رو شروع کردی؟ باتشویق چه کسی؟
اینو خودم هم نمیدونه که چی شد وبلاگ نویس شدم! قبل از اینجا جای دیگری با سبک و اسم دیگری می نوشتم، بعد از 22 خرداد تصمیم گرفتم با سبک دیگری در یک جای دیگه بنویسم و سپس بعد از هفته ها کلنجار با خودم بالاخره اینجا متولد شد و اونجا مُرد.
مشوقم مسئولین ^کسخول* مملکتی (بخوام تک تک اسمشون نام ببرم یه طومار می شه) بودن!
2. چی شد که با مرثا آشنا شدی؟
برای اولین بار تو خونه یه نقطه ای (آک) دیدمش، تعقیبش کردم تا خونشو یاد گرفتم بعد از اون همیشه سر کوچه شون در حال چرخوندن زنجیر می شستم تا بیاد رد بشه!
3. اگر قرار باشه اینترنت برای همیشه قطع بشه و فقط به اندازه یه کامنت گذاشتن فرصت داشته باشی، اون یک کامنت رو برای کی میذاری؟
به نظرم این سوال مشکل داره چون اگر قرار باشه اینترنت قطع بشه من برای هرکی کامنت بذارم اون نمی تونه ببینه! پس به این سوال پاسخ نمیدم 🙂 (اینم یک راه در رفتن از سوال های سخت) حالا که این طوری شد برای کسی کامنت نمیذارم، بدو بدو میام اینجا می نویسم «قصه ما به سر نرسید ولی کلاغِ به خونش رسید!»
من اهل دعوت کردن نیستم هر کی دوست داره بنویسه من لینکش میذارم اینجا، ولی اگر دوست داشتین همینجا پاسخ سوال 2 رو بدین.
بعدا نوشتم : سوال 3 رو یک بار دیگه جواب میدم چون سهوا از رو دست خود مرثا تقلب کردم!